شب ها


روزهایی که عزادار تو هستم،
هستم
م.قلم

61vckqr

از عزاداری تو غمگینم

از سیاهی که به تن پوشیده

روز با این همه کباده ی نور!

دلخورم وقت غروب

من به فردا

که برایش امشب

شعر شادی و طرب می گویم

به تقلای وصالش مستم

مومنم

رسم آواز گرفتم دستم

و به موسیقی پرواز کبوتر هایی

که سپیدند و سیاه است امشب

من همه هلهله ام

می رقصم

امضا : سهیل رها
5 شهریور 88

پ .ن .اگر هنوز مشترک فید مردمک نشده اید روی لینک زیر کلیک کنید.

:::: mar2mak :::: مردمک :::

  1. 27 آگوست, 2009 در 2:48 ق.ظ.

    زنده باد!

  2. شيرين
    29 آگوست, 2009 در 3:55 ب.ظ.

    تو پر از هلهله اي
    مي رقصي
    و من…

    مي خواهم در انتظار نباشم
    ديواره ي اميد بشكنم
    بتازم بر روح سر كش مشتاقم
    كه بر آوارِ پر ز خواهش قلبم
    هنوز آرام و پر تشويش دارم
    درد لگام ها ي سنگيش را
    ناگزيرِم به فراموشي
    به هبوط اشتياق
    كه در واپسينِ بودن هايش
    باز هم گناه مي خنديد
    ميان معبد ناامن دست هايش…

    مردمک:
    معبد ناامن دست هایش… بسیار زیبا!

  1. No trackbacks yet.

بیان دیدگاه